آنها تحمل پرگویی و توصیفات طولانی را ندارند. داستان باید زود شروع شود و ضرباهنگ تندی داشته باشد. حالا فرض کنید در یک داستان، دست مخاطب را بگیریم و به خانهای در جنوب شهر تهران در ابتدای دهه ۶۰ ببریم. فضایی که نهتنها نوجوان امروز که حتی برخی میانسالان هم با ویژگیهای آن مأنوس نیستند.
نوجوان امروزی میخواهد با شخصیتهای چندوجهی و باورپذیر روبهرو باشد. این مخاطبان دوست دارند شخصیتهایی را ببینند که کامل نیستند؛ اشتباه میکنند، عصبانی میشوند و احساسات واقعی دارند. حالا اگر در این میانه بخواهیم شخصیت یک شهید یا قهرمان ملی را معرفی کنیم، کارمان به مراتب سختتر میشود.زبان انتخابشده در اثر هم باید نزدیک به زبان نوجوان باشد. استفاده از زبانی که نه بیش از حد رسمی باشد و نه بیش از حد عامیانه و زودگذر. همین یک ویژگی هم کافی است که هر کسی با هر توانی دست به نوشتن داستان برای نوجوانان نزند.
تأثیر جهانی هم مؤلفه مهم دیگری است که در داستانهای نوجوان باید به آن توجه داشت. حتی اگر داستان در ایران رخ دهد، موضوعات آن باید جهانی باشد تا نوجوان احساس نکند در حال خواندن یک داستان صرفا محلی است. احاطه نوجوان امروزی توسط رسانههای فراگیر، نگاهی جهانی به او داده و اگر نسبت موضوع مطرحشده با جهان را کشف نکند ترجیح میدهد آن را نخواند. در این میان چالشهای دیگری هم ادبیات نوجوان را مورد تهدید قرار میدهد تا جایی که در بازار کتاب به صورت قابلتوجهی اثر گذاشته و ناشران را به سمت انتشار آثار ترجمه، متمایل کرده است.
بسیاری از آثار تولیدشده برای نوجوانان (بهویژه آثار با حمایت نهادهای دولتی) هنوز با نگاهی آموزشی و نصیحتگونه نوشته میشوند. این رویکرد که اغلب با هدف انتقال مستقیم پیام و ارزشهای اخلاقی و تربیتی صورت میگیرد، باعث میشود ادبیات از هدف اصلی خود یعنی لذت بردن و سرگرمسازی فاصله بگیرد و برای مخاطب نوجوان (که بهدنبال استقلال فکری است) کسلکننده و پسزننده باشد.
دومین چالش این است که در مقایسه با آثار ترجمهشده موفق، برخی منتقدان معتقدند ادبیات تألیفی نوجوان از نظر ساختار داستانی، شخصیتپردازیهای هیجانانگیز و نوآوری درمحتوا، ضعف دارد. ضعفی که در بازار کتاب نوجوان هم بهخوبی خود را به نمایش گذاشته است. چالش دیگر این است که متاسفانه محدودیتهای محتوایی، بهویژه در طرح موضوعاتی که مستقیما به مسائل و دغدغههای روز و جهانشمول نوجوانان مانند هویتیابی، روابط، نقد اجتماعی یا ترسهای عمیق میپردازند، خلاقیت نویسنده را محدود کرده و مانع تولید آثار جسورانه و همخوان با نیازهای نسل جدید میشود.
واقعیت این است که بزرگترین رقیب کتاب، دیگر کتاب نیست! فضای مجازی، گوشیهای هوشمند، بازیهای رایانهای، پویانماییها و سکوهای ویدئویی با جاذبههای بصری قوی و دسترسی آسان، ذائقه نوجوانان را تغییر داده و سهم کتاب را در سبد سرگرمی آنها بهشدت کاهش دادهاند. در همین اوضاع، ناشران به دلایل اقتصادی و جذابیت اثباتشده آثار پرفروش جهانی، تمایل بیشتری به چاپ کتابهای ترجمه دارند.
این موضوع هم انگیزه برای نویسندگان داخلی را کاهش داده و هم باعث شده بازار با داستانهایی با زمینههای فرهنگی عمدتا غربی پر شود. همین عامل باعث شده ادبیات نوجوان ایران بهدلیل ضعف در معرفی و بازاریابی جهانی، جایگاه خود را در محافل بینالمللی بهدست نیاورد.